۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

تهران در روز جهانی زن

ساعت ۴ از امیرآباد حرکت کردم مقابل پارک لاله رسیدم نیروهای پر شمار که به همه یک ژیلت آلاپلنگی داده بودند و معلوم بود هنوز به آنها لباس فرم نرسیده بود مردم بی تفاوت به آنها قدم زنان پایین می رفتند. ظاهرا در گیری حداقل نیم ساعت پیش روی داده بود. سر و وضع بسیجیان این را نشان می داد.

پیاده تا میدان انقلاب آمدم یک درجه دار با یک سرهنگ شوخی خرکی می کردند روی هم افتاده بودند. مردم با نفرت آنها را نگاه می کردند.

میدان انقلاب از شدت موتور سوار جای ایستادن نیست یک ون سوار شدم به تقاطع نواب بروم. در مسیر بوی شدید گاز اشک آور می آمد احتمالا در خیابانهای موازی انقلاب تجمعی بود. موتور سواران با فریادهای سرخپوستی به فرعی‌ها می پیچیدند.

به تقاطع نواب که رسیدم، درگیری شدیدی بود موهای بلند پسری را گرفته روی آسفالت می کشیدند و اتوبوس را پر از جوانان کرده بودند چند تا دختر به آن طرف چهارراه فرار کردند. بسیجی ها زوزه‌کشان بدنبال آنها رفته و با ضرب وشتم فراوان دختر ها را تحویل فاطی کماندوها دادند.

کودکان بسیجی انگار بازی می‌کنند غش‌غش می‌خندیدند و به هر کس که به اتوبوس هدایت می‌شد لگدی می‌زدند. مردم در اتوبوس‌ها و ماشین‌ها فریاد مرگ بر مزدور دادند. در اتوبوسها مملو از جوانان بود که با یک حمله به آن پناه برده بودند.

راننده ون گفت این وحشیگری برای غارتی است که می کنند حاضر نیستند از منافع خود بگذرند. زنی در ون گریه می‌کرد و می‌گفت آقا ما مسلمان نیستیم ما را رها کنید.

کمی دورتر پیاده شدم نزدیک ایستگاه اتوبوس در میدان توحید ایستادم بنظرم آریا شهر شلوغ بود. چون گله های موتور سوار وحشیانه از پیاده رو ها بطرف آنجا می رفتند. خانمی ۵۵ ساله در ایستگاه اتوبوس بود می گفت معلم بازنشسته است و دوباره به عنوان بلیط فروش کار می کند. ساعت کارش از ۲ تا ۳۰ : ۱۰ شب بود دلم سوخت حتی یک صندلی برای نشستن نداشت و در دود وحشتناک آنجا باید کار می کرد.

جوانانی که از دست بسیجی ها جان سالم بدر برده بودند سعی در ایجاد یک تجمع داشتند. گاز اشک آور در میدان توحید شلیک شد و باز بگیر وببند سوار اتوبوس شدم.

همه دختران جوان می‌گفتند مثلا ۸ مارس است در همه دنیا جشن می‌گیرند ما اینجا با مرگ دست وپنجه نرم می کنیم. مانتوی یک دختر پاره شده بود مردم کمک کردند قابل تحمل شود یکی کیفش را گم کرده بود یکی پول تاکسی تا خانه اش را داد.

راننده‌های اتوبوس‌ها با مردم همدردی می‌کنند خارج از ایستگاه سوار می‌کنند مخصوصا جاهایی که حمله باشد. شعاری به مناسبت روز زن نشنیدم اما حضور زنان پر رنگ تر از همیشه بود.

سروناز از اعضا صفحه فیسبوکی چه تهران،چه قاهره دیکتاتور باید بره

هیچ نظری موجود نیست: