۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

انقلاب مصر:نکات آموزشی،کاربردی آن برای ادامه مبارزاتمان در ایران بر علیه جمهوری اسلامی

دوستان عزیز این مطلب، ترجمه صحبتهای وائل غنیم، یکی از شخصیتهای تاثیر گذار انقلاب اخیر مصر است که روند شروع و

پیشبرد اعتراضاتشان تا سرنگونی حکومت دیکتاتور و استثمارگر 30ساله مبارک است، که جنبه آموزشی و کاربردی بسیار زیادی برای مبارزات ما در ایران بر علیه جمهوری اسلامی دارد.بدقت این مطلب را بخوانید و ویدئو آنرا ببینید و بدست دوستان خود برسانید.ما نسخه صوتی و لینک دانلود نسخه کم حجم آنرا بزودی در صفحه قرار میدهیم،لطفا هرچه وسیعتر اینرا بدست دوستانتان و همگان برسانید.با تشکر

گروه فیس بوکی،چه تهران چه قاهره،دیکتاتور باید بره

...............................................................

در انقلاب مصر 2 نکته قابل توجه است

این انقلاب یک قهرمان نداشت بلکه هر کس یک قهرمان بود.

همه ما از ویکیپدیا استفاده می کنیم،اگر شما به مفهوم ویکیپدیا فکر کنید زمانی که هر کدام از شما دارد در یک محتوای مشخص مشارکت می کند،در انتهای روزشما یک سایکلوپدیا(دائره المعارف) بزرگ در دنیا ساخته اید. این پدیده بسیار جالبی است که شما بزرگترین سایکلوپدیا(دائره المعارف) دنیا را ساخته باشید.

و در انقلاب مصر

این 2 نکته قابل توجه بود که هر کس کاری انجام میداد،بزرگ یا کوچک و در مجموع یک کار بزرگ انجام شد

یکی از بزرگترین انگیزه ها در تاریخ بشریت وارد شدن در یک انقلاب است.

در واقع در یک نگاه کلی به مصر آنچه که مؤثر بود یک انگیزه کاملا تغییر دهنده بود.

.... یک نگاهی کلی به مصر ،مصر در 30 سال:

مردم مصر در جهنم بودند،همه چیز بد بود،وضعیت وخیم بود

آزادی نبود،آزادی بیان نبود...فعالیت سیاسی نبود...مردم در خفقان بودند و این ها همه قدرت حکومت بود.

هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود،و این به این دلیل نبود که مردم خوشحال و راضی بودند.

مردم خوشحال نبودند،مردم کاملا ناراضی بودند.

دلیل اینکه مردم سکوت کرده بودند این بود که مردم هراس داشتند ،من به این شکل تحلیل می کنم که از لحاظ روانی از رژیم ترس داشتند...همه هراس داشتند،

البته نه همه...سالهای قبل شجاعانی هم بودند که من باید از آنها تشکر کنم به خاطر شجاعتشان که به اعتراضات جمعی میرفتند،صدها نفر از آنها دستگیر شدند،شکنجه شدند ولی بطور عمده مردم می ترسیدند و نمیخواستند در یک درد سر بزرگ بیافتند.

واقعیت اینست که یک دیکتاتور بدون زورگوئی نمیتواند زندگی کند،دیکتاتورها همیشه میخواهند مردم در ترس و هراس زندگی کنند و از لحاظ روانی این ترس برای سالهای زیادی وجود داشت.

اینجا اینترنت به میان آمد ....تکنولوژی...بلک بری...اس ام اس..اینها کمک میکند به ما برای ارتباط داشتن،

شبکه های اجتماعی مثل یوتیوب...تویتر...فیس بوک...خیلی به ما کمک میکنند...برای اینکه این احساس به افراد دست میدهد که:

" من تنها نیستم"،

"خیلی از مردم هراس دارند اما همه یک آرزوی مشترک دارند،خیلی از مردم به آزادی خودشان اهمیت می دهند،بعضی از آنها بهترین زندگی را در دنیا دارند،در شادی زندگی میکنند ومشکلی ندارند ولی هنوز، درد شهروند مصر بودن را احساس میکنند"

خیلی از ما واقعا خوشحال نبودیم، وقتی ویدئوهائی میدیدم که افرادی در مصر از آشغال تغذیه می کنند و در مقابل افرادی با سو استفاده از ثروت های مصر به ثروتهای آنچنانی رسیده اند.

اینترنت نقش خیلی بزرگی بازی کرد ،کمک کرد به مردم در صحبت کردن راجع به افکارشان،همکاری کردن با هم و با هم فکر کردن ....این یک کمپین آموزشی بود.

خالد سعید کشته شد،در ژوئن 2010

عکس او...

خالد سعید کشته شد،در ژوئن 2010

عکس او...من هنوز عکس او رابه یاد می آورم ،من هنوز همه جزئیات آن عکس را به یاد می آورم،آن عکس وحشتناک بود،او شکنجه شده بود،وحشیانه شکنجه شده بود تا مرگ

ولی میدانید جواب حکومت چه بود؟

حکومت گفت او مجرم و فراری بوده.

ولی مردم این جواب را حقیقت نمیدانستند و حرف حکومت را باور نکردند.

به دلیل وجود اینترنت، واقعیت فاش شد و همه واقعیت را می دانستند.

و همه به این فکر افتادند که خالد سعید میتواند دوست و برادر ما باشد،او یک فرد معمولی بود ،عکس او به یاد همه ما می آید.

یک صفحه ایجاد شد، یک ادمین بی نام ونشان شروع کرد به دعوت کردن مردم برای همراهی این صفحه،برنامه ای وجود نداشت،ما نمیدانستیم قرار است چه کار کنیم

در ظرف چند روز هزاران نفر آنجا بودند،،،مصریهای خشمگین،،،مردمی که میخواستند ،از کسانی که رعب و وحشت را ایجاد میکنند به این قائله پایان دهند و قاتلین خالد سعید را محاکمه کنند

معلوم است که اصلا گوش نمیدادند.

و جالب اینجاست که چطور این احساس مالکیت در صفحه برای همه بوجود آمد ،همه مالک این صفحه بودند

مردم شروع به کمک کردن و همفکری کردند،یکی از مضحک ترین ایده هائی که مطرح شد این بود که اجازه بدهید به ماندن در خیابان با سکوت،،،آمدن مردم به خیابان ،،،لباس سیاه پوشیدن،،،ایستادن با سکوت برای یکساعت ،،،بدون انجام هیچ کاری،،،ترک کردن خیابان و برگشتن به خانه.

در مجوع اینچنین ایده هایی عجیب بود،در کل ایده های بامزه ای مطرح میشد.

ولی وقتی برای اولین بار مردم به شکل واقعی بیرون آمدند،هزاران نفر در اسکندریه تجمع کردند.

خیلی جالب بود،خیلی با عظمت بود چراکه مردم از دنیای مجازی مرتبط شدند به دنیای واقعی و از دنیای مجازی به دنیای واقعی آورده شدند،برای سهیم شدن در یک آرمان،در یک امید،در یک خشم،در یک انگیزه برای آزادی.

آیا فکر میکنید حکومت عبرت گرفت؟در واقع نه،

در واقع به مردم حمله کردند،سواستفاده کردند بدون اینکه این واقعیت را در نظر بگیرند که افرادی که تجمع کرده اند مسالمت آمیز جلو آمده اند،در حالیکه هنوز اعتراضی شکل نگرفته بود.

تا اینکه همه چیز گسترش پیدا کرد تا، انقلاب تونس

آنوقت صفحه فیس بوکی با مدیریت مردم دوباره فعال شد،کار ادمین بی نام و نشان این بود:

جمع آوری ایده ها وکمک کردن به مردم برای رای دادن به ایده ها و در واقع اینکه مردم دارند چه میکنند.

مردم عکس میگرفتند و از خشونت علیه حقوق انسانی افراد در مصرگزارش میدادند،مردم ایده پیشنهاد میدادند و در واقع به ایده ها رای میدادند وخودشان مجری ایده ها بودند.

مردم ویدئو تهیه میکردند و همه چیز را به هم منتقل میکردند و این قدرت اینترنت بود....رهبر، هر فردی در آن صفحه بود.

تجربه تونسیها به ما انگیزه داد....که این راهش است...بله ما میتوانیم...ما یک مشکل مشترک داریم وفقط میتوانیم به خیابانها برویم.

و وقتی که من در 25 ام خیابانها را دیدم برگشتم به صفحه و گفتم مصر بعد از 25 ام هرگز نمیتواند مثل مصر قبل از 25 ام باشد...انقلاب دارد اتفاق می افتد...این پایان نیست بلکه آغاز پایان است.

من در شب 27 ام دستگیر شدم،البته من نمیخواهم راجع به تجربیات خودم صحبت کنم،چراکه این فقط مربوط به خود من نیست.

من بازداشت بودم ،برای 12 روز با چشمان بسته،دستبند به دست و در واقع هیچ چیز نمیشنیدم ،هیچ کس را تشخیص نمیدادم ،نمیشناختم و اجازه نداشتم صحبت کنم.

وقتی بیرون آمدم، روز بعد من در میدان التحریر بودم...بطور جدی با تغییرات قابل توجهی در میدان مواجه شدم...و فکر میکردم 12 سال بوده که نبوده ام ...من هرگز فکر نمیکردم مردم مصر را اینگونه ببینم...مصریهای شگفت انگیز.

ترس!!!دیگر ترسی در کار نبود...این در واقع قدرت بود...مردم بشدت قدرتمند بودند...شگفت انگیز بود که چطور همه بشدت قدرتمند بودند...و خواهان حقوق انسانی...

همه کاملا و بشدت مخالف شرایط موجود و مماشات بودند.

چه کسی باورمیکرد،مردم همه ازهم حمایت میکردند.

شگفت انگیز بود...

در تمام مدیا و تبلیغاتی که حکومت استفاده میکرد سعی میکرد که ما را مخرب و غیر واقعی جلوه دهد.

تمام این انقلاب نشان داد که چطورو چقدر این حکومت زشت بود...وچقدر بزرگ و با عظمت بودند مردم مصر ، چقدر ساده و شگفت انگیز بودند وقتی آرزوی مشترک داشتند.

من برگشتم و در فیس بوک نوشتم ،این یک باور شخصی است بدون توجه به اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد، بدون توجه به جزئیات...من گفتم که ما داریم پیروز میشویم...چرا که ما سیاست نمیدانیم ...ما داریم پیروز میشویم چونکه که ما بازیهای کثیف بلد نیستیم... ما داریم پیروز میشویم چونکه ما دستور از جایی نمیگریم... ما داریم پیروز میشویم چونکه از چشمان ما اشک می آید،در واقع از قلب ما می آید... ما داریم پیروز میشویم چونکه آرزوهائی داریم و برای رسیدن به آرزوهایمان واقعا ایستاده ایم.

و آنچه واقعا اتفاق افتاد این بود که ما پیروز شدیم و آن دلیل دیگری نداشت جز اینکه ما آرزوهایمان را باور داشتیم...به نقطه نظرات سیاسی و جزئیات سیاسی اش اشاره نمیکنم واینکه از لحاظ سیاسی چه اتفاقی قرار است بیافتد. آنچه مهم است پیروزی است و آنهم به دلیل عملکرد و بزرگی تک تک مردم مصر بود.

یک راننده تاکسی به من میگفت "گوش کن، من آزادی را آوردم ،من فکر میکنم دیگر، شان و منزلت انسانی دارم،میگفت:انگار من برای سالها گم شده بودم، برای من جزئیات مهم نیست،آنچه اهمیت دارد این است که ما پیروز شدیم"

حرف آخر من به شما این است که ،آنچه که من به آن باور دارم اینست که مردم مصر حقیقت را ثابت کردند آنهم با قدرت خودشان و آنچه بسیار مهم است مردم و قدرت عظیمشان است.

.................................

برای دیدن نسخه ویدوئی این مطلب به لینک زیر بروید:

https://www.facebook.com/video/video.php?v=1920807741282&oid=105911529486726&comments

هیچ نظری موجود نیست: