مساله اصلی که به عنوان یکی از فعالین صفحه فیس بوکی "چه تهران چه قاهره دیکتاتور باید بره" میخواهم مطرح کنم ، مساله منحرف کردن و هدر دادن حس انقلابی و سرنگونی طلبانه دموکراسی خواهانه مردم در ایران است، در آستانه روز جهانی زن مخصوصا در ارتباط با نقش انقلابی زنان در این روند
در تاریخ می بینیم که انقلاب هایی شکست خوردند و انقلاب هایی پیروز شدند. انقلاب نه فقط به معنی تغییرات ساختاری ، بلکه دنبال کردن مستقیم مطالبات مشخص که تحقّق آنها با ساختار موجود امکان پذیر نیست. انقلاب زنان از انقلابهای بسیار موفق تاریخ بوده، تا حدی که امروز میبینیم در کانادا اگر مردی دستی روی زنی بلند کند سرنوشتش متعلق به پلیس و دولت میشود؛ در سوئد اگر حتی زنی به خاطر شرایط زندگی خود دست به تن فروشی بزند و مردی را جذب خود کند، آن مرد است که از سوی دادگاه مجازات میشود و نه زن؛ در کشورهای اسکاندیناوی نیمی از سیاستمداران حاکم زن هستند
اینها به آسانی به دست نیامده اند، و حکایت روز جهانی زن ،در مبارزات مستقیم انقلابی زنان بوده و هرگز با اعتماد به "نمایندگان" و سیاست مداران نبوده است. در تونس زنان با اسلام سیاسی به طور مشخص مخالفت میکنند و با مطالبات خود مستقیما از جنبش اسلام سیاسی جلوگیری میکنند
ایران هم تاریخچه بسیار افتخار آمیز جنبش زنان دارد که از همه سو تحریف و منحرف میشود. از خمینی تا انگلیس، سعی بر این بوده که حسّ انقلابی مردم و به ویژه زنان را با روشهای بسیار زیرکانه به ساختارهای موجود بازگردانند. زرین تاج معروف به "طاهره قره العین" نخستین زنی بود که ۱۵۰ سال پیش همپا با انقلابهای پیشرو اروپا حجاب خود را در جمع مردان از سر برداشت و در نهضت بابیه نقش تعیین کننده انقلابی را پیش گرفت. ولی روحیه مبارز این زن شجاع، سانسور و هر روز تحریف میشود. باز در انقلاب ۵۷، زنان در مبارزه مدنی و مسلحانه شعار برابری دادند ولی با فریب کاری تبلیغاتی از سوی آیتالله خمینی و همکاران خود در غرب ، با وعدههای خالی مثل "حجاب اجباری در کار نیست" ، دوباره این جنبش به انحراف کشیده شد.
پس اکنون هم باید از خود بپرسیم آیا امروز جنبش زنان در مسیر کسب قدرت سیاسی ، مسیر تعیین سرنوشت خود و نه سپردن آن به سردارها و اربابان است؟ به جرات میتواند گفت که امروز نقش منحرف کننده جنبش زنان دست اصلاح طلبان است و برای استناد این موضوع به بیانیههای شیرین عبادی و شورای راه سبز امید اشاره میکنم. چیزی که در هر دو بیانیه مشترک است عوام فریبی، و ۲- منحرف کردن مطالبات سیاسی زنان به فرهنگ و سیاست مرد سالار.
در بیاینه خود، خانم عبادی میفرماید:
"بدیهی است که دسترسی به «حقوق برابر» متضمن اصلاح "قوانین تبعیض آمیز است و رسیدن به این هدف، مستلزم اصلاح موادی از قانون اساسی است تا امکان چنین اصلاحاتی فراهم آید و از این رو بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نه یک خواست سیاسی بلکه مقدمه یک حرکت مدنی است.
زنان ایران نه تشنه قدرت سیاسی اند و نه طالب زندگی بی بند و بار ، بیزار از تحقیر و ستم، در جستجوی عدالت و برابری هستند."
گذشته از آنکه خانم عبادی خود را به طور توهین آمیزی سخنگوی زنان و سر جنبش مردم میداند، مطالبات عدالت اجتماعی و برابری را به شکل بسیار زیرکانهای از عرصه سیاست خارج میکند. ولی این مطالبات کاملا سیاسی هستند، آنها یک بار در تاریخ و بدون مبارزه سیاسی به دست نیامده اند، هرگز نمیتوان آن را به دست نهادهای حاکم و نمایندگان خاصی سپرد، و بدون شرکت مستقیم زنان برابری خواه در بازی قدرت سیاسی به دست آورد.
به وضوح دیده میشود که سعی در این است که زنان وارد سیاست نشوند و این نه فقط تبعیض و توهین به زنان است ، بلکه نتیجه هدر دادن انرژی جنبش زنان را دارد. دو سال است داریم می بینیم که بدون جنبش مستقیم مطالباتی زنان، و به جایش اعتماد به یک حزب خاص اصلاحطلب حکومتی، نه جنبش ساختارشکن نه هیچ چیز دیگر، نتیجهای به دست نخواهد آمد. تاریخ نشان داده که حس انقلابی ، ارائه مستقیم مطالبات خود توسط زنان انقلابی در جامعه است که میتوان ساختار را به عقب بکشاند و ساختار نو و برابر را جایش بگذارد.
شورای راه امید سبز هم در بیانیه خود با اینکه دم از برابری میزند، در مورد روز زن میگوید هدف "تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش" است. پس دوباره مطالبات زنان به سیاست مردسالار و ساختارهای حاکم واگذار میشود
میتوانند با این کارهای انحرافی باعث کشته شدن مردم ما بشوند. میتوانند ما را بکشند و به زندان ببرند. میتوانند انقلاب را به تأخیر بندازند و باعث تلفات انسانی بشوند، ولی نمیتوانند حس انقلابی را از زنان ما بگیرند. زنان لزومأ نقش انقلابی دارند و همیشه خواهند داشت. بعد از ۱۵۰ سال نتوانستند زنان ما ، از سنین پائین نوجوان تا سنین بالا را ساکت کنند و این حس انقلابی را از بین ببرند، چرا که در همین لحظه حس انقلابی زنان ایران به اوج رسیده است. تا حدودی فقط میتوانند باعث تلفات انسانی و زمانی بشوند.
منظور من این نیست که جنبش اصلاحات باید نابود شود.بلکه باید جایگاه خود را بداند. هر انقلابی، پرسشگری ، هشیاری و حتی مخالف نیاز دارد. ولی جایگاه آنها در عوام فریبی و کوشش در هدر دادن جنبش آزادیخواه مردم نیست. و این نیست که قدرت سیاسی را از مردم بگیرند، و نگذارند مردم به طور مستقیم دنبال مطالبات خود باشند.
من به نوبه خودم به عنوان یک فعال جنبش آزادیخواه و برابری طلب زنان که همیشه و در عمل تعهد خود را به زنان شجاع انقلابی داده ام، و با آنها همبستگی داشتهام ، و رهبری آنها را قبول کرده ام، چه در زندگی شخصی چه سیاسی، دوباره اعلام حمایت از زنان افتخار آمیز ایران میکنم، و هر کاری برای آزادی زن ، مردم ، و افشأ عوام فریبیها و خطهای انحرافی ضدّ آزادیخواه خواهم کرد.
رامین ژوبین/از اعضا صفحه فیس بوکی چه تهران چه قاهره دیکتاتور باید بره
در تاریخ می بینیم که انقلاب هایی شکست خوردند و انقلاب هایی پیروز شدند. انقلاب نه فقط به معنی تغییرات ساختاری ، بلکه دنبال کردن مستقیم مطالبات مشخص که تحقّق آنها با ساختار موجود امکان پذیر نیست. انقلاب زنان از انقلابهای بسیار موفق تاریخ بوده، تا حدی که امروز میبینیم در کانادا اگر مردی دستی روی زنی بلند کند سرنوشتش متعلق به پلیس و دولت میشود؛ در سوئد اگر حتی زنی به خاطر شرایط زندگی خود دست به تن فروشی بزند و مردی را جذب خود کند، آن مرد است که از سوی دادگاه مجازات میشود و نه زن؛ در کشورهای اسکاندیناوی نیمی از سیاستمداران حاکم زن هستند
اینها به آسانی به دست نیامده اند، و حکایت روز جهانی زن ،در مبارزات مستقیم انقلابی زنان بوده و هرگز با اعتماد به "نمایندگان" و سیاست مداران نبوده است. در تونس زنان با اسلام سیاسی به طور مشخص مخالفت میکنند و با مطالبات خود مستقیما از جنبش اسلام سیاسی جلوگیری میکنند
ایران هم تاریخچه بسیار افتخار آمیز جنبش زنان دارد که از همه سو تحریف و منحرف میشود. از خمینی تا انگلیس، سعی بر این بوده که حسّ انقلابی مردم و به ویژه زنان را با روشهای بسیار زیرکانه به ساختارهای موجود بازگردانند. زرین تاج معروف به "طاهره قره العین" نخستین زنی بود که ۱۵۰ سال پیش همپا با انقلابهای پیشرو اروپا حجاب خود را در جمع مردان از سر برداشت و در نهضت بابیه نقش تعیین کننده انقلابی را پیش گرفت. ولی روحیه مبارز این زن شجاع، سانسور و هر روز تحریف میشود. باز در انقلاب ۵۷، زنان در مبارزه مدنی و مسلحانه شعار برابری دادند ولی با فریب کاری تبلیغاتی از سوی آیتالله خمینی و همکاران خود در غرب ، با وعدههای خالی مثل "حجاب اجباری در کار نیست" ، دوباره این جنبش به انحراف کشیده شد.
پس اکنون هم باید از خود بپرسیم آیا امروز جنبش زنان در مسیر کسب قدرت سیاسی ، مسیر تعیین سرنوشت خود و نه سپردن آن به سردارها و اربابان است؟ به جرات میتواند گفت که امروز نقش منحرف کننده جنبش زنان دست اصلاح طلبان است و برای استناد این موضوع به بیانیههای شیرین عبادی و شورای راه سبز امید اشاره میکنم. چیزی که در هر دو بیانیه مشترک است عوام فریبی، و ۲- منحرف کردن مطالبات سیاسی زنان به فرهنگ و سیاست مرد سالار.
در بیاینه خود، خانم عبادی میفرماید:
"بدیهی است که دسترسی به «حقوق برابر» متضمن اصلاح "قوانین تبعیض آمیز است و رسیدن به این هدف، مستلزم اصلاح موادی از قانون اساسی است تا امکان چنین اصلاحاتی فراهم آید و از این رو بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نه یک خواست سیاسی بلکه مقدمه یک حرکت مدنی است.
زنان ایران نه تشنه قدرت سیاسی اند و نه طالب زندگی بی بند و بار ، بیزار از تحقیر و ستم، در جستجوی عدالت و برابری هستند."
گذشته از آنکه خانم عبادی خود را به طور توهین آمیزی سخنگوی زنان و سر جنبش مردم میداند، مطالبات عدالت اجتماعی و برابری را به شکل بسیار زیرکانهای از عرصه سیاست خارج میکند. ولی این مطالبات کاملا سیاسی هستند، آنها یک بار در تاریخ و بدون مبارزه سیاسی به دست نیامده اند، هرگز نمیتوان آن را به دست نهادهای حاکم و نمایندگان خاصی سپرد، و بدون شرکت مستقیم زنان برابری خواه در بازی قدرت سیاسی به دست آورد.
به وضوح دیده میشود که سعی در این است که زنان وارد سیاست نشوند و این نه فقط تبعیض و توهین به زنان است ، بلکه نتیجه هدر دادن انرژی جنبش زنان را دارد. دو سال است داریم می بینیم که بدون جنبش مستقیم مطالباتی زنان، و به جایش اعتماد به یک حزب خاص اصلاحطلب حکومتی، نه جنبش ساختارشکن نه هیچ چیز دیگر، نتیجهای به دست نخواهد آمد. تاریخ نشان داده که حس انقلابی ، ارائه مستقیم مطالبات خود توسط زنان انقلابی در جامعه است که میتوان ساختار را به عقب بکشاند و ساختار نو و برابر را جایش بگذارد.
شورای راه امید سبز هم در بیانیه خود با اینکه دم از برابری میزند، در مورد روز زن میگوید هدف "تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش" است. پس دوباره مطالبات زنان به سیاست مردسالار و ساختارهای حاکم واگذار میشود
میتوانند با این کارهای انحرافی باعث کشته شدن مردم ما بشوند. میتوانند ما را بکشند و به زندان ببرند. میتوانند انقلاب را به تأخیر بندازند و باعث تلفات انسانی بشوند، ولی نمیتوانند حس انقلابی را از زنان ما بگیرند. زنان لزومأ نقش انقلابی دارند و همیشه خواهند داشت. بعد از ۱۵۰ سال نتوانستند زنان ما ، از سنین پائین نوجوان تا سنین بالا را ساکت کنند و این حس انقلابی را از بین ببرند، چرا که در همین لحظه حس انقلابی زنان ایران به اوج رسیده است. تا حدودی فقط میتوانند باعث تلفات انسانی و زمانی بشوند.
منظور من این نیست که جنبش اصلاحات باید نابود شود.بلکه باید جایگاه خود را بداند. هر انقلابی، پرسشگری ، هشیاری و حتی مخالف نیاز دارد. ولی جایگاه آنها در عوام فریبی و کوشش در هدر دادن جنبش آزادیخواه مردم نیست. و این نیست که قدرت سیاسی را از مردم بگیرند، و نگذارند مردم به طور مستقیم دنبال مطالبات خود باشند.
من به نوبه خودم به عنوان یک فعال جنبش آزادیخواه و برابری طلب زنان که همیشه و در عمل تعهد خود را به زنان شجاع انقلابی داده ام، و با آنها همبستگی داشتهام ، و رهبری آنها را قبول کرده ام، چه در زندگی شخصی چه سیاسی، دوباره اعلام حمایت از زنان افتخار آمیز ایران میکنم، و هر کاری برای آزادی زن ، مردم ، و افشأ عوام فریبیها و خطهای انحرافی ضدّ آزادیخواه خواهم کرد.
رامین ژوبین/از اعضا صفحه فیس بوکی چه تهران چه قاهره دیکتاتور باید بره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر